به جان زنده دلان سعدیا که ملک وجود نیرزد آنکه دلی بیآزاری
باور رفتنش سخت است گویی قرار بود همیشه باشد . هرگاه این بیت ارزشمند سعدی را مرور می کردم دکتر محسن شکوه ؛ بنیان گذار آموزش نوین زبان انگلیسی در ایران ؛ اولین کسی بود که برایم ترسیم
می شد. نوشتن از او دشوار نیست. ساده بود و بی آلایش . بزرگوار بود و بی کینه . درخت کرم بود و بخشش و به قول سعدی ؛
درخت کرم هر کجا بیخ کرد
گذشت از فلک شاخ و بالای او
درخت کرمی که بر نشاند هزاران نفر بر خوان جودش نشستند و برگرفتند و حتی ناسپاسی برخی شأن مرام او را تغییر نداد.
دکتر شکوه برای من که حدود دو دهه شاگرد و همکار او بودم ؛ تجلی صمیمیت ؛ گذشت و البته امید به آینده بود.
چنان ساده و صمیمی بود که افراد ناآگاه به مرتبه علمی و سابقه او در برابرش گستاخ می شدند ! و چنان بی کینه وباگذشت بود که حتی آنها که با او بی مهری کرده بودند هم مجال متنفع شدن از خوان کرم او را
می یافتند .
ناامیدی در ادبیات او راه نداشت و امید به آینده او را در ۹۰ سالگی چون نوجوانی کنجکاو به تکاپو وا می داشت! زنده بود به آن که آنی آرام نگیرد.
هرگز کسی را ندیدم که چنان شیفته ی آموزش باشد و مطمئنم با همان لبخند امیدوار همیشگی ؛ مرگ و خاموشی را نیز شرمنده مرام اش کرده است.
یادش گرامی
دکتر امید خزانی