لغات انگلیسی براي اينکه ملکه ذهن شوند بايد با تمام حواس درك شوند:

درست مثل كودكي كه براي آشنايي با اشياي جديد پس از درگير شدن از طريق حس شنوايي و بينايي به سرعت به سمت آنها ميرود، لمسشان ميكند و با نزديک كردن آن اشيا به دهانش، آنها را مزه مزه هم ميكند تا به يک تعريف «حسي» از اشيا، با کليه حواس پنجگانه در ذهن خود برسد.
اين در حالي است كه ما در بزرگسالي به دنبال آسانترين راه براي «حفظ کردن معاني» واژه ها هستيم و كوچكترين زحمتي به خود براي بازي با کلمات يا وقت گذاشتن براي حس کردن يا حدس زدن مفهوم آنها نميدهيم و فورا سراغ دمدست ترين راه ميرويم، در حالي كه همان ديکشنري اجازه درگير كردن حواس براي درك مطلب مورد نظر را کاملا از ما ميگيرد.
کساني كه زبان را با وابستگي به ديكشنريها بياموزند، نميتوانند جايگاه مناسبي براي لغات پيدا کرده و طبق آمار، آنها را به طور ميانگين تا سه برابر سريعتر از افرادي که بدون ديکشنري به فراگيري پرداخته اند، فراموش ميکنند.همانطور که همه ما زبان مادري را بدون استفاده از ديکشنري ها فرا گرفته ايم، لازم است بدانيم که در خيلي از موارد ديکشنري توانايي درك مطلب و مفهوم عميق را از فرد ميگيرد به اين دليل كه خود ديكشنريها در خيلي از موارد مفهوم خوبي به شما نميرسانند و بالطبع باعث سردرگمي بيشتر شما ميشوند.
مثلا در قطعه اي شعر آمده که Make me sway، (يعني مرا به ترنم و رقص وادار!) بعد سراغ ديکشنري ميرويم تا مفهوم Sway را پيدا کنيم و متوجه ميشويم که Sway يعني to go from one side to another side، سپس نتيجه ميگيريم که شاعر فرموده است: مرا مجبور کن از اين طرف بروم آن طرف! يا به عبارت ديگر مرا سرگردان کن!
بعد از شعر انگليسي سر در نياورده و زده ميشويم و آن را رها ميکنيم! مثال بارز ديگر اين است که براي هر لغت، در ديکشنري ها 4 تا 5 معني متفاوت پيدا کرده و وقتي سعي در يافتن معني درست داريم به 2 تا 3 لغت جديد ديگر در دل اين تعاريف برميخوريم و بعد از زمان محدودي متوجه ميشويم که به جاي تمرين خواندن، فقط ديکشنري ورق زده ايم و از اين صفحه به آن صفحه پريده ايم بدون آنکه به درک مطلب درستي رسيده باشيم.
آيا ميشود با ديکشنري در يک جلسه کاري نشست و صحبت کرد؟ آيا ميشود به طرف مقابل گفت صبر کنيد تا من معني يک لغت را از ديکشنري پيدا کنم؟! آيا اصلا در فرايند يادگيري زبان مادري از ديکشنري مرتبا استفاده كرده ايم؟! در پاسخ به اين موارد متوجه ميشويم که ديکشنري ها اول يا آخر بايد كنار بروند! پس چه بهتر كه زودتر اين کار انجام شود تا ترک عادت در آينده موجب گرفتاري بيشتر نشود! لازم به ذکر است که جامعه علمي جهان نيز به اين نتيجه رسيده و در ديکشنري هاي معروفي همچون آکسفورد و لانگمن، ديگر بيشتر روي بعد بازيها، سرگرميها و تصاوير کار ميشود تا ساير جنبه هاي سنتي.
راه حل جلوگيري از عادت کردن به ديکشنري ها اين است که هميشه براي خواندن، ابتدا متن مناسب براي سطح علمي خود را انتخاب کنيد و براي اينکه بتوانيد متن مناسب خود را بيابيد بايد از سطح زباني خود و تناسب آن با متن، مطلع باشيد.
بهترين و علمي ترين راهي كه شما بتوانيد متني مناسب با سطح خود را بيابيد اين است كه به شيوه 5 به يك عمل كنيد. به اين ترتيب كه 5 خط از متني كه انتخاب كردهايد را بخوانيد و اگر در همان 5 خط (ميانگين هر خط 12 کلمه است) حداکثر 3 لغت جديد وجود داشت، متن مناسب است اما اگر بيش از 3 لغت جديد در آن متن وجود داشت، متني سنگين براي شما خواهد بود و از سوي ديگر اگر يك لغت نامفهوم هم براي شما در آن 5 خط وجود نداشت، متن مورد نظر، برايتان ساده است.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *