معادل فارسی : اصطلاحات:
به چه منظور to what end
باید به کارش ایولله گفت. You must hand it to him.
با صحبتهایت حالم را بهم میزنی. You make me ill with your speech.
به جرأت میتوانم بگویم… I dare say…
بپایید. ملتفت باشید. Mind your eye.
ببخشید پشتم به شماست. Excuse me back.
به شرافتم سوگند upon my word
به حساب خودم on my own account
(قیافهاش) به پدرش رفته. He takes after his father.
به حال من فرقی نمیکند…. It is all the same to me.
بدرد من نمی خورد. It does not answer my purpose.
به تو چه؟ What is that to you?
بین خودمان باشد. Between you and me
به من مربوط نیست. It is not concern of mine.
آدم خوش معامله شریک مال مردم است. Honesty is best policy.
به هیچ وجه نمیدانم. I’m hanged if I know. / I’ll be hanged if I know.
باعث افتخار من است. I am greatly honored.
برو با هم قد خودت طرف بشو. Pick on someone your own size.
بابا ایوالله! I take my hat off to you. /take my hat off to
با دم شیر بازی نکن. Don’t twist the lion’s tail.
برگ سبزی است تحفهی درویش. A widow’s mite.
بگذارید نفسم جا بیاید. Let me gather my breath.
برحسب تقاضای… at the instance of
سرت به کار خودت باشه. Mind your own business.
بیحالم. بیحوصله ام. I am off color.
به دیگران نیکی کنید. Do good to others.
بجنبید. زودباشید. Snap into it.
بی ادبی و پررویی موقوف. None of your sauce.